پیش از قرن نوزدهم، دانش پزشکی بسیار محدود بود و بسیاری از بیماریها برای انسانها کاملاً مرموز و ترسناک به نظر میرسیدند. نه پزشکان میدانستند عامل بیماری چیست و نه مردم امیدی به درمان داشتند. به همین دلیل، بیماری اغلب بهعنوان یک سرنوشت اجتنابناپذیر پذیرفته میشد.
🦠 باورهای اشتباه دربارهٔ علت بیماری
در گذشته، مردم معتقد بودند بیماریها به دلایلی مثل:
«هوای آلوده» یا بوی بد شهرها
خشم خدایان یا مجازات الهی
نفرین و نیروهای ماورایی
بهوجود میآیند. چون میکروبها هنوز کشف نشده بودند، هیچکس ارتباطی بین تماس، آلودگی یا بهداشت و بیماری نمیدید.
🩸 درمانهایی که بیشتر آسیب میزدند
روشهای درمانی رایج اغلب نهتنها مفید نبودند، بلکه وضعیت بیمار را بدتر میکردند:
حجامت و خونگیری برای «خارج کردن بیماری»
استفاده از زالو برای کاهش تب
مصرف ترکیبات خطرناک مانند جیوه یا سرب
دعا، طلسم و آیینهای مذهبی بهجای درمان پزشکی
این روشها باعث ضعف شدید بدن و افزایش مرگومیر میشدند.
🏥 بیمارستانها؛ مکان مرگ نه درمان
در بسیاری از شهرها، بیمارستانها بیشتر به محلی برای مرگ بیماران شبیه بودند تا درمان آنها.
محیطها آلوده بود
ابزار پزشکی ضدعفونی نمیشد
پزشکان از بیماری به بیمار دیگر عفونت منتقل میکردند
به همین دلیل، مردم اغلب ترجیح میدادند در خانه بیمار بمانند.
🔬 آغاز تغییر با علم
از اواسط قرن نوزدهم، با کشف میکروبها توسط دانشمندانی مانند لویی پاستور:
علت واقعی بسیاری از بیماریها مشخص شد
بهداشت، ضدعفونی و واکسنها توسعه یافتند
امید به درمان جای ترس را گرفت